پارت چهل و سوم

زمان ارسال : ۱۵۰ روز پیش

فصل هفتم




جهانگیر در محل کارش پشت میز نشسته بود و فکر می‌کرد. ساعت کاری تمام شده بود اما حوصله نداشت زیاد در خانه بماند و با هزار جور سؤال و جواب روبه‌رو شود.


ذهنش بدجوری درگیر بود. از پریشب که خبر را شنی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید