هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت بیست و یکم
زمان ارسال : ۲۱۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
_پس لو نرفتم. درسته؟
وقتی سوالش را پرسید، دستانش مشت و آماده ی حمله بود.
_تو بهم دروغ گفتی عوضی!
_دروغ گفتم چون چاره ی دیگه ای نداشتم.
آرسین در جایش نشست و دو دستش را تکیه گاه چانه اش کرد.
_وقتی پدرتو گرفتن و مادر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما