پارت یکم

زمان ارسال : ۲۸ روز پیش

سبُکی تنم را حس می‌کنم، انگار هیچ وزنی ندارد، حتی از بلندی هم پرت می‌شوم و نمی‌فهمم چرا.

ترس‌خورده با تنی که چون پَر در تاریکی رقصیده دست‌هایم را به دور تنم می‌پیچم و در فضایی خالی از هیچ‌چیز غوطه‌ور میشوم. جیغ‌های بی‌امانم چرا به گوش کسی نمی‌ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید