پارت بیست و ششم

زمان ارسال : ۳۱۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 12 دقیقه

میون چارچوب فلزی در حمام ایستادم و ترسیده پرسیدم-چ...چرا؟؟ مگه چندتا عکس بیشتر نیست؟
آدامسش و باد کرد و ابرو بالا انداخت و گفت-برو داخل خوب تر تمیز کن خودتو...بدو.
با درموندگی گفتم-مزدا به من چیزی نگفت که!
به داخل هولم داد و به تندی گفت-اهههه...کاری که بهت میگم و بکن...برو تو!
با بغض داخل رفتم و به دوش آب زل زدم.
***
حوله رو محکم دور خودم گرفتم و از حمام بیرون اومدم و دیدم حد

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.