پارت چهل و یکم

زمان ارسال : ۱۵۲ روز پیش



سه روز از عقد گذشته بود و من این مدت را انگار در خواب و خیال سپری می‌کردم.


شمس اجازه داشت هرموقع می‌خواهد حتی بدون خانواده‌اش به خانه‌ی ما بیاید و به نظرم هیچ‌چیز بهتر از این نبود.


هر روز عصر به ما سر م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید