پارت سوم

زمان ارسال : ۱۸۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

این بار تانیا به گریه افتاد. گویا سایه‌ای سیاه بر وجودش سنگینی می‌کرد که قصد رها کردنش را نداشت. دلتنگ، خسته، پردرد و گرسنه بود. به اشک‌هایش اجازه داد گونه‌هایش را پر کنند و متعاقبا وجودش را مملو از نفرت انتقام کرد. مهم نبود که هستند و چه هدفی دارند، ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید