راز شبانه به قلم ساناز لرکی
پارت سی و چهارم :
شبانه در مهمانی جشن بود و انگار که نبود. تصاویر پیش رویش مبهم و تار بود آرایشگرها به زحمت کبودیهای دست و صورتش را پوشانده بودند اما هنوز ردی معلوم بود مژه مصنوعی برایش آزاردهنده بود اما حتی حوصله نداشت به آرایشگر بگوید این سبک آرایش را نمیخواهد تنها یکی دو بار آرام به جلو کشیده بود تا درشان بیاورد و متوجه شده بود چسب خیلی زیاد و قوی برای چسباندنشان مصرف شده است
همانطور آرام روی ص
مطالعهی این پارت کمتر از ۲۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۷۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
برکه
00خوب بود
۴ هفته پیشهییی حدس میزدم
00.
۱ ماه پیشمحیا
۱۹ ساله 00مرسی نویسنده جان واقعا از خوندن این پارت لذت بردم هرچی جلوتر میریم داستان جالب تر میشه ولی اصلا یه درصدهم فک نمی کردم آراز ومهراد برادر باشند
۹ ماه پیشاس وای تی
10این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
ساناز لرکی | نویسنده رمان
سلام عزیز رها در باد هستش... خوشحالم که دوست داشتین
۹ ماه پیشساناز لرکی | نویسنده رمان
دوستان عزیزم توی نظرات اسپویل نکنید لطفا.... مجبور شدم خیلی از نظرات رو بردارم. ممنونم ازتون
۹ ماه پیش
پرنیا
00وااا چه شیر تو شیری شد😅😅احترام زیاد مهراد برای پدر آراز شک برانگیز بود