پارت سی و پنجم :

شبانه سربلند کرده او را نگریست زبانش بند آمده بود می‌خواست چیزی بگوید اما نمی‌توانست ریحان با صدایی خفه نالید:
_تو خواهرشی یا زنش؟ چطور ممکنه؟
آراز بازوی ریحان را گرفت او را بلند کرد و به سمت یزدان هول داد یزدان ریحان را قبل از اینکه به زمین بیفتد توی هوا در آغوش کشید. آراز با لحنی بدجنسانه به گونه‌ای که برای شبانه بسیار غریبه بود رو به یزدان گفت:
_ تنها دختری که می‌تونی ببر

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Asal

    01

    احساس میکنم آخرش بابای شبانه بدیت مهراد میمیره و بعد شبانه میره انتقام میگیره قوی میشه و.. ولی طبق قلم شما مطمئنم که باز سوپرایز میشم!😂

    ۱ هفته پیش
  • پرنیا

    20

    نکنه آراز بشه آدم بده کل داستان 🫤🫤🫤من آرازو دوست دارم 😭😭😂😂

    ۱ هفته پیش
  • برکه

    00

    عالی بود

    ۴ هفته پیش
  • برکه

    00

    عالی بود

    ۴ هفته پیش
  • Syt

    00

    نویسنده جان سلام پارت این هفته رو نمیزاری!؟ پارت قبل کوتاه بود؛ من منتظر پارت جدیدم

    ۹ ماه پیش
  • Syt

    20

    عجب حالیه اصلا ادم نمیدونه مهراد واقعا رد داده یا اراز میخواد اینجوری وانمود کنه و مهراد و شبانه رو دور کنه! اراز واقعا دوست داره شبانه رو یا باباش ارازو هم گول زده؟! پارت یکم کوتاه بودا!

    ۹ ماه پیش
  • ساناز لرکی | نویسنده رمان

    فعلا دلم به نظرهایی که می‌ذاری گرمه... ممنونم ازت

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.