قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت سی و هفتم
زمان ارسال : ۲۱۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه
اول فریدون و زن و بچهاش آمدند. فریدون و بهجت بغلم کردند و تبریک گفتند و من از خجالت سرخ شدم. کاووس را بغل کردم و سرم را به بازی با او گرم کردم که مجبور نشوم در حرفهای مربوط به بلهبران شرکت کنم.
کمی بعد عمو و خانواده ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما