تکه هایم برنمی گردند... به قلم آستاتیرا عزتیان
پارت سی
زمان ارسال : ۲۲۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 11 دقیقه
دو طرف پلکم را از هم فاصله داد و نور چراغ قوه کوچک میان دستش را در چشمم انداخت.
همین کار را با چشم دیگرم نیز انجام داد و لحظاتی بعد با تاسف سری تکان داد و عقب کشید:
- خیلی بده آقای دکتر؟
همانطور که پشت میزش جا میگرفت نگاه شاکیاش را تا چشمانم بالا آورد و خودکاری از روی میز برداشت و دفترچهام را جلو کشید:
- علت مویرگهای قرمز داخل چشمت رو من تشخیص نمیدم اما سوزش چشمت حتم
مریم گلی
00ببخشید آستاتیرا جان ،چهارشنبه پارت نداشتیم ؟امیدوارم مشکلی نداشته باشید