توأمان به قلم حنانه بامیری
پارت پانزده :
***
«رسید آن روز تاریکی که خوابش را نمیدیدم.»
هوای گرم اهواز اندکاندک رُخ نمایان میکرد.
دست بر ضبط بردم تا موسیقیِ نو، مونس دو نفرههایمان در آن داغی بیحد و حصر باشد. برخلاف همیشه نه دل و دماغی برای همخوانی داشت نه به خود اج ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
.F.
00این طبیعیه که من واسه این پسر انقدناراحت شدم؟!:) ترانه باید قوی باشییی میشنوی صداموو؟:))