پارت پنجاه و نهم

زمان ارسال : ۱۵۷ روز پیش

با رفتنش بدون اینکه صبرکنم راه افتادم طرف راه پله و گفتم:
_میتونم بیام داخل؟!
_آره!
الناز داشت از پنجره به بیرون نگاه میکرد. وقتی وارد شدم برگشت سمتم و پرسید:
_دوستت رفت؟
_آره.
_خیلی بهم ریخته ست. باهاش صحبت کردی؟!
_نه! چرا فکرمیکنی بهم ریخته ست؟!
_اولش چیزایی که واسم تعریف کردی، بعدشم امروز که رفتی دیدم کز کرده یه گوشه.
_پیام کز کرده بود؟ مطمئنی؟!
لحن پر

155
24,912 تعداد بازدید
195 تعداد نظر
74 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نیلوفر ابی

    00

    آمین اصلا آدم نیست داره امیر نسبت به سیاوش ومیان بدبین میکنه ممنون عالیه واقعا خسته نباشید

    ۵ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    من که چیزی نمی‌دونم😈😁 شاید درست باشه شایدم موضوع کاملا متفاوت با چیزی باشه که فکرشو میکنین😎

    ۵ ماه پیش
  • زهرا باقری | نویسنده رمان

    ممنون از حمایتت عزیزم ✨🥰

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید