پارت شصت و دوم :


نیهان، چهار زانو نشسته و پیکر کیان را روی پایش گذاشته بود. به سر و صوتش می‌کوبید. مردها راحتش گذاشته بودند می‌دانستند کلام چقدر پوچ است و دلداری بیهوده. هیچ‌کس حریف آرام کردن نرمین نبود. رنگ به رو نداشت، به سینه‌اش می‌کوبید، موهایش را می‌کند و ضجه می‌زد:
- خولە سَرَمَرَ، خولە سَرَمَرَ¹
گاهی هم به زانوهایش می‌کوبید و فریاد می‌زد:
- بعد کیان خاک بر سر زندگی من، بعد کیان

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۶۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.