گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت پنجاه و هشتم
زمان ارسال : ۱۸۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
در چشم به هم زدنی همه از سرجایشان بلند شدند و سمت کیان دویدند. نرمین بیوقفه جیغ میکشید، میدوید، سکندری میخورد و به سر و صورتش میکوبید.
- کیان، کیان، روله گیان.
رد پای کیان از جایی که سُر خورده پیدا بود. سرم را که پایین خم کردم، کیان را آویزان به درخت بلوط لبهی پرتگاه دیدم. درست مثل پرندهای که قصد پرواز داشته باشد دَمَر با دستهایی باز و صورتی که پیدا نبود در میان شاخ و بر
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.