گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت پنجاه و هفتم
زمان ارسال : ۱۸۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
درست در میانهی کوه جایی که پایینش پرتگاه قرار داشت، صخرهی سنگی صافی بود. تاته کولهاش را پایین گذاشت و ماهرانه بالا رفت و بعد هم خواست زنها کولههایشان را پایین بگذارند و یکی یکی به کمک نیهان و دیگر مردها، دستشان را به تاته بدهند. صخرهای که تاته از آن بالا رفته بود را خوب میشناختم. پشت صخره درخت ون بزرگی بود که چندینبار با هورامان زیر درخت پارچه پهن کرده بودیم و هورامان دانه
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.