پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۱۶۰ روز پیش



صدای قاروقور معده‌ام بلند شد و دهانم آب افتاد. این غذا را دوست داشتم و در این شرایط حاضر بودم هرچیزی بخورم.


بی‌رودربایستی بلند شدم و برای کمک به طوطی به آشپزخانه رفتم که دری هم به حیاط داشت. در حینی که داشتیم روی چراغ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید