آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت صد و بیست و یکم
زمان ارسال : ۲۱۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه
مقابل یک خانهیِ قدیمیِ آجرنما ماشین را پارک کرد.همراه با رز، روبه دربِ سفیدِ زنگزده ایستاد.شب بود و سایه سیاهی همهجا را در بر گرفتهبود! چراغ خانهها یکی در میان روشن بود و جزء صدای پیچیدن باد در میان شاخ و برگ درختان،هیچ صدای دیگری به گوش نمیرسی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
یاس
00کاشکی رز و برسام انقدر خشن نمی بودن