پارت سی

زمان ارسال : ۱۴۹ روز پیش

آقای کوئین دستانش را در یکدیگر قلاب کرد و گفت:
- همون‌طور که قبلا گفتم ملکه نباید متوجه‌ی حساسیت ما بشه!
آقای دست و پا چلفتی با اینکه میان بحث‌شان نبود؛ اما به خوبی منظور آقای کوئین را درک کرد. بنابراین اظهار کرد:
- واقعا حق با شماست آقا در اون صورت فکر می‌کنه این بچه همون ولادیمیر افسانه‌ای هست.
بعد هر سه نفرشان صدای خانم گرین را شنیدند.
- آقایون؟ غذا حاضره!
آقای ک

205
14,117 تعداد بازدید
122 تعداد نظر
33 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

آزاده دریکوندی : ۴ ماه پیش

دوستان عزیزم سلام💚
ممنونم به خاطر وقتی که برای این نوشته گذاشتید
طبقه‌ی زیرین یک داستان کوتاه و پر از رمز و رازه که هر خواننده‌ای می‌تونه برداشت‌های متفاوتی از قصه داشته باشه.
پایان رمان احتمالا کمی شما رو شوکه کنه و انتظارش رو نداشته باشید؛ اما مطمئن باشید این بهترین پایان برای طبقه‌ی زیرین بود و امیدوارم باهام موافق باشید.
یکی از فکت های رمان:
ملکه‌ی خونخوار (ایزابلا) در اصل همون ویکتوریا، عشق قدیمی آقای کوئین بود منتها به خاطر دریای فراموشی هیچکدوم هرگز همدیگه رو به یاد نداشتن و ما این موضوع رو از گردنبند ملکه متوجه می‌شیم.
باقی فکت‌های رمان به عهده‌ی برداشت خودتونه💚
امیدوارم ازش لذت برده باشید و نظرتون رو بهم بگید.
موفق باشید

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    دیگه وقتشه چارلی وملکه م یع فکری برای خودشون بکنن 😜از بس دنبال محلول و ولادیمیر بودن خودشونو فراموش کردن😁😂

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    چارلی که مدام ملکه رو مسخره می‌کنه و بهش می‌خنده🙈

    ۴ ماه پیش
  • آمینا

    00

    سلام.مرسی این هفته سرم خیلی شلوغ بود کوئین رو یادم رفته بود🥲

    ۵ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    سلام💚خودمم به کلی یادم رفته بود😂😂انقدر اینجا سوت و کوره اصلا یادم نمی‌مونه

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید