پارت سی :

آقای کوئین دستانش را در یکدیگر قلاب کرد و گفت:
- همون‌طور که قبلا گفتم ملکه نباید متوجه‌ی حساسیت ما بشه!
آقای دست و پا چلفتی با اینکه میان بحث‌شان نبود؛ اما به خوبی منظور آقای کوئین را درک کرد. بنابراین اظهار کرد:
- واقعا حق با شماست آقا در اون صورت فکر می‌کنه این بچه همون ولادیمیر افسانه‌ای هست.
بعد هر سه نفرشان صدای خانم گرین را شنیدند.
- آقایون؟ غذا حاضره!
آقای ک

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۸۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    دیگه وقتشه چارلی وملکه م یع فکری برای خودشون بکنن 😜از بس دنبال محلول و ولادیمیر بودن خودشونو فراموش کردن😁😂

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    چارلی که مدام ملکه رو مسخره می‌کنه و بهش می‌خنده🙈

    ۹ ماه پیش
  • آمینا

    00

    سلام.مرسی این هفته سرم خیلی شلوغ بود کوئین رو یادم رفته بود🥲

    ۹ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    سلام💚خودمم به کلی یادم رفته بود😂😂انقدر اینجا سوت و کوره اصلا یادم نمی‌مونه

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.