پارت بیست و نهم

زمان ارسال : ۱۱۴ روز پیش

اما ولادیمیر در حالی که به لبخند دندان نمای آن‌ها نگاه می‌کرد، به دنبال جک وارد تالار ملکه شد. ملکه با دیدن آن‌ها به خصوص ولادیمیر هیچ عکس العملی نشان نداد؛ در حالی که فقط خودش می‌دانست چقدر مشتاق داشتن این پسر است! ولادیمیر با دقت به اطرافش نگاه کرد. تالار ملکه سقف بسیار بلندی داشت و تمام دیوار‌های آنجا مانند خانه‌ی آقای کوئین از سنگ بود اما هیچ خبری از حشرات ریز و کوچک نبود و حتی چن

205
13,390 تعداد بازدید
120 تعداد نظر
33 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

آزاده دریکوندی : ۳ ماه پیش

دوستان عزیزم سلام💚
ممنونم به خاطر وقتی که برای این نوشته گذاشتید
طبقه‌ی زیرین یک داستان کوتاه و پر از رمز و رازه که هر خواننده‌ای می‌تونه برداشت‌های متفاوتی از قصه داشته باشه.
پایان رمان احتمالا کمی شما رو شوکه کنه و انتظارش رو نداشته باشید؛ اما مطمئن باشید این بهترین پایان برای طبقه‌ی زیرین بود و امیدوارم باهام موافق باشید.
یکی از فکت های رمان:
ملکه‌ی خونخوار (ایزابلا) در اصل همون ویکتوریا، عشق قدیمی آقای کوئین بود منتها به خاطر دریای فراموشی هیچکدوم هرگز همدیگه رو به یاد نداشتن و ما این موضوع رو از گردنبند ملکه متوجه می‌شیم.
باقی فکت‌های رمان به عهده‌ی برداشت خودتونه💚
امیدوارم ازش لذت برده باشید و نظرتون رو بهم بگید.
موفق باشید

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    ملکه خونخوار برعکس سرخ پوش فکرمیکنم بزرنگترباشه سرخ پوش فقط ب فکرحمله ب قصرکوین بود

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    احتمالا این یکی استراتژی متفاوتی داره🤭

    ۴ ماه پیش
  • آمینا

    00

    حالا میشه از پیش ملکه نجاتش داد این بچه چرا اینقدر نفهم بازی درآورد🥰کوئین چرا واقعا رمز درها رو عوض کرده که کلید برمیداره😅😅

    ۴ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    ههعععییی.... اشتباه محض!

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید