پارت سیزده :

گوشه‌ی پلک چپش پرید و فکر کرد نفهمیدم. کمی مکث کرد، پیشانی‌اش را مالید و گفت:

- نریمان پیغام، پسغام فرستاده بود که بهش زنگ بزنم. نگفتی، نتیجه‌ی دادگاهت چی شد؟

مرجان نامطمئن یک قدم جلو آمد.

- دادگاه آخرت بود شادی جون؟

بی تو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.