پارت بیست و ششم

زمان ارسال : ۲۷۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه



قهقه‌ی کریه مرد و خنده‌ی همراهانش که بلند شد، به عقب برگشتم و آب دهانم را پرت کردم توی صورتش. عربده‌ای کشید و سر تفنگ را سمتم گرفت. پیاله‌ی شجاعتم از تحمل آن همه وحشت تَرک خورد و چشمم به اشک نشست. ئه‌دا هراسان با دست‌هایی که لرزش آن به وضوح پیدا بود، چاقو را از میان شال کمرش بیرون آورد.
- به والله، بهش دست بزنی کشتمت!
از درماندگی‌مان لذت می‌برد که ناگهان تفنگ از دستش ره

80
24,388 تعداد بازدید
69 تعداد نظر
114 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    عالی😍

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید