پارت بیست و پنجم

زمان ارسال : ۲۷۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه


دستم را نا‌خود‌آگاه روی صورتم گذاشتم ولی نگاهم پشت سر ئه‌دا ثابت ماند. ئه‌دا متعجب از نگاهی که معنایش را نمی‌خواند، برگشت و پشت سرش را نگاه کرد با دیدن عراقی‌هایی که سمتمان می‌آمدند زانوهایش شل شد، روی زمین نشست و محکم کوبید فرق سرش.
- یا الله هاوار‌.
صدایم از ترس انتهای گلویم پنهان شد. به پشت سر که هانی‌گرمله قرار داشت، نگاهی انداختم. میان دو راهی رفتن و برگشتن مانده بو

80
24,396 تعداد بازدید
69 تعداد نظر
114 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    عالی👌

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید