گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و دوازده
زمان ارسال : ۱۸۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
مجدد نالهای از درد کردم. فقط دستم نبود که درد میکرد و میسوخت، بندبندِ بدنم انگار مواد مذاب رویش پاشیده شده بود و چیزی نمانده بود جانم را بالا آورد.
سرم به دوران افتاد. قادر نبودم آن را روی گردنم نگاه دارم و اگر بازوی عضلهای اهورا نبود، کج آویزان میشد و سنگینیاش نفسم را بالا میآورد.
اهورا لبش را به لالهی گوشم نزدیک و آهسته نجوا کرد:
-بخواب گیلدا. چوب کشندهترین سلا
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.