پارت پنجاه و پنجم

زمان ارسال : ۱۱۲ روز پیش

_چیه؟ چرا اینجوری نگاهم میکنی؟
_چه توقعی داری؟ آینه ی دق هممون جلوی چشممه!
سیاوش یه پُک محکم به سیگارش زد و دودشو داد بیرون.
_به دیدنش عادت کن، نزار تا ابد باعث ترست بشه.
_کاش همین قدر راحت بود!
من و سیاوش رو صندلی های پایه بلند آشپزخونه نشسته بودیم و حالا که پرده کنار رفته و پنجره باز بود از بین توری ظریف پنجره میتونستم آمین و ببینم. چندان واضح نبود؛ اما سایه اش و میشد تشخ

145
22,545 تعداد بازدید
192 تعداد نظر
74 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید