کوه آمین به قلم زهرا باقری
پارت پنجاه و چهارم :
_خیلی اصرار کردم تا جوابمو بده، تهشم یه چیزی بهش دادم تا قانع شد.
_سر کیسه رو شل کردی ها؟
_عوضش دوبرابرشو از حلقوم تو میکشم بیرون!
سیاوش بازم در مقابل تهدید جاوید خونسرد بود! جاویدم خیلی راحت رو به من ادامه داد:
_اهالی آمین خیلی سختگیرن، به غریبه اعتماد نمیکنن، منم فقط همین یه نفر و پیدا کردم ولی دیگه فرصت نشد درموردش بهتون بگم.
جاوید وسط صحبتش جا به جا شد و یکم به تلویزی
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۱ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲۹۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.