توأمان به قلم حنانه بامیری
پارت چهارم :
نگاهش رنگ دیگر گرفت.جایگزین حس شوخطبعی چشمانش، عشقی بود که زیر مردمکهای قهوهایاش خزید.
از روی مبل برخاست و چند قدم بینمان را با گامهای سریع از بین برد.
سر پایین انداختم.
نفهمد...نفهمد...نفهمد... .
دو انگشتش را حایل چ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما