شکار او به قلم حدیث افشارمهر
پارت بیست و سوم
زمان ارسال : ۲۲۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
انگار اب سردی روی کل هیکلم ریختن و شوکه مونده بودم.
نمی تونستم حرف بزنم چون اون چسب کوفتی روی لبم بود.
سرش رو چرخوند و خیره به عکس هایی که از دیوار آویزون بودن و من حالا دیدمشون گفت:
-هفت گناه کبیره ی مشترک توی جهان وجود داره. ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
یگانه
۲۴ ساله 00همه ی رمان هاش عالین ممنون