ماتیلدا به قلم حانیا بصیری
پارت سی و دوم
زمان ارسال : ۱۵۶ روز پیش
به چهره لئون نگاه کردم و منتظر عکس العملی از سمتش موندم.
صدای ضبط شده که قصد تموم شدن نداشت ادامه داد :
- تهران باشی یا نیویورک، برلین باشی یا رم...تک تک آدمات میمیرن . دلتو به کار آگاه دوزاری که اوردی خوش کردی؟
خوشحال کننده است که به همچین روزی افتادی... این پیام هشدار من یادت بمونه و به پدرت سردار هم برسون، به امید دیدار لئون.
بعد تموم شدن صوت با حالت سوالی به دونفرش
اطلاعیه ها :
سلام، این یک پیام خوش آمد گویی برای شماست😎
امیدوارم از رمان جدیدم خوشتون بیاد وَ مثل همیشه با همراهیتون بترکانید🤭😂
بیاید باز هم کنار هم یه داستان باحال دیگه رو رقم بزنیم❤️🥰💃🏻
وَ
ازتون میخوام قسمت نظرات کامنتای با مزه برام بذارید😂💃🏻
بچه ها همونطور که من و سبکم رو میشناسید هیچ موقع برای رمانام عکس شخصیت انتخاب نمیکنم اما یه ویدئو و کلیپ های کوتاهی که وایب شخصیت هارو میده براتون تو پیجم استوری میذارم. خواستید اونجا فالو کنید 🌱🤍
⭕دوستان توجه کنید ⭕
از این به بعد رمان از حالت سکه ای خارج شده و فقط با خرید اشتراک میتونید بخونید ❤️
و اینکه مرسی از همه ی پیامای قشنگتون ببخشید که نمیتونم تک، تک جواب بدم و خوشحالم که تا اینجای رمان انقدر به دلتون نشسته 💮
دوست داشتید توی چنل تلگرامم عضو شید آیدیش هست Hania_basiri
اونجا بیشتر باهمیم❤️
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
حانیا بصیری | نویسنده رمان
هاها😈
۵ ماه پیشنیلوفر ابی
10عالی بود ممنون
۵ ماه پیشElena
10فرهود🥲🥲🥲🥲🥲
۵ ماه پیشحانیا بصیری | نویسنده رمان
💔
۵ ماه پیشحانیا بصیری | نویسنده رمان
❤️
۵ ماه پیشآمینا
10وای نه این چه کاری بود 🥲🥲ناراحت شدم برای خانواده فرشته واقعا
۵ ماه پیشحانیا بصیری | نویسنده رمان
❤️
۵ ماه پیشمریم گلی
10خیلی قشنگ و هیجان انگیز بود ،خدا میدونه آخرش چی میشه ،ممنون نویسنده جان
۵ ماه پیشحانیا بصیری | نویسنده رمان
مرسی از نگاهت قشنگم 💜
۵ ماه پیش
Zarnaz
۲۰ ساله 00اومایگاد چه جالبببب😍😱😲به دنیا مردگان خوش امدینننن👻👻😈😈عالی بود مرسی حانیا جون 😍😘