پارت سی و هفتم

زمان ارسال : ۱۱۴ روز پیش

ﻧﻔﺲ


ﺁﺭﺍﻡﺗﺮ ﮔﻔﺖ:

ــــ ﻳﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﯽ ﻫﺴـﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺪﻭﻧﯽ. ﺑﺸـﻴﻦ ﺗﻮﯼ ﻣﺎﺷـﻴﻦ ﺣﺮﻑ


ﻣﯽﺯﻧﻴﻢ.

ﻣﻬﺘﺎﺏ ﻫﺮﭼﻪ ﮐﺮﺩ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴـﺖ ﮔﻮﺷـﯽﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﻴﺪﺍ ﮐﻨﺪ. ﮐﻼﻓﻪ ﺷـﺪﻩ


ﺑﻮﺩ. ﭼﺎﺭﻩﺍﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﺑﻪ ﺍﺟﺒﺎﺭ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪ.

ﺩﺭ ﺁﻳ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید