کوه آمین به قلم زهرا باقری
پارت پنجاه و سوم
زمان ارسال : ۲۳۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 13 دقیقه
انگار مدت کوتاهی از زندگیم به طور کامل محو و نابود شد!
بلند شدن نفس های ناآشنایی و بعد... سکوت مطلق!
صدای جیغ ستاره، صدای تکون خوردن دستگیره و در، صدای موتور ماشینم، همه و همه قطع شدن و من پرت شدم تو دنیایی که هیچ اطلاعاتی ازش نداشتم.
همه ی تنم به خاطر اون ضربه ی اولیه درد میگرفت. اول از همه کمرم که موقع نشستن تیر کشید و ناچار شدم یکم به طرف زمین خم بشم و وزنمو روی دستم بزارم!