طبقه ی زیرین(به همراه جلد دوم) به قلم آزاده دریکوندی
پارت بیست و هشتم
زمان ارسال : ۲۰۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
چارلی کوئین به همراه ولادیمیر پیر در خانهی سنگی جادوگر دانای ترسو، نشسته بودند.
الکساندر پشت یک میز چوبی، از طریق گوی جادوییاش به دنبال ولادیمیر جوان میگشت. حدود نیم ساعت گذشته بود اما چیزی دستگیرش نشده بود. در آخر گفت:
- متاسفم چارلی عزیز! گوی جادویی چیزی نشون نمیده.
ولادمیر اندوهگین آهی کشید؛ اما چارلی کوئین از شادی به هوا پرید و گفت:
- حالا مشخص شد که اون کجاست!
اطلاعیه ها :
دوستان عزیزم سلام💚
ممنونم به خاطر وقتی که برای این نوشته گذاشتید
طبقهی زیرین یک داستان کوتاه و پر از رمز و رازه که هر خوانندهای میتونه برداشتهای متفاوتی از قصه داشته باشه.
پایان رمان احتمالا کمی شما رو شوکه کنه و انتظارش رو نداشته باشید؛ اما مطمئن باشید این بهترین پایان برای طبقهی زیرین بود و امیدوارم باهام موافق باشید.
یکی از فکت های رمان:
ملکهی خونخوار (ایزابلا) در اصل همون ویکتوریا، عشق قدیمی آقای کوئین بود منتها به خاطر دریای فراموشی هیچکدوم هرگز همدیگه رو به یاد نداشتن و ما این موضوع رو از گردنبند ملکه متوجه میشیم.
باقی فکتهای رمان به عهدهی برداشت خودتونه💚
امیدوارم ازش لذت برده باشید و نظرتون رو بهم بگید.
موفق باشید
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
نمیدونم... شایدم صرفا خوش سلیقه باشه🤔
۶ ماه پیشآمینا
00همین نازنازوئه 🤭
۷ ماه پیشآمینا
00این ولادیمیر خنگ فکر کنم اصل جنس باشه چون دانشمندان یه ذره خنگ میزنن😅😅😅
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
کدوم یکی ولادیمیر ؟ اینجا ما زیاد ولادیمیر داریم😂
۷ ماه پیش
ایلما
00بنظرم ملکه ی خونخوار ب ترسناکی ملکه سرخ پوش نیس اینطوری نشون میده با اون قصریاشکوه ش