پارت بیست و هشتم :

چارلی کوئین به همراه ولادیمیر پیر در خانه‌ی سنگی جادوگر دانای ترسو، نشسته بودند.
الکساندر پشت یک میز چوبی، از طریق گوی جادویی‌اش به دنبال ولادیمیر جوان می‌گشت. حدود نیم ساعت گذشته بود اما چیزی دستگیرش نشده بود. در آخر گفت:
- متاسفم چارلی عزیز! گوی جادویی چیزی نشون نمی‌ده.
ولادمیر اندوهگین آهی کشید؛ اما چارلی کوئین از شادی به هوا پرید و گفت:
- حالا مشخص شد که اون کجاست!

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۹۸ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    بنظرم ملکه ی خونخوار ب ترسناکی ملکه سرخ پوش نیس اینطوری نشون میده با اون قصریاشکوه ش

    ۱۰ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    نمی‌دونم... شایدم صرفا خوش سلیقه باشه🤔

    ۱۰ ماه پیش
  • آمینا

    00

    همین نازنازوئه 🤭

    ۱۰ ماه پیش
  • آمینا

    00

    این ولادیمیر خنگ فکر کنم اصل جنس باشه چون دانشمندان یه ذره خنگ میزنن😅😅😅

    ۱۰ ماه پیش
  • آزاده دریکوندی | نویسنده رمان

    کدوم یکی ولادیمیر ؟ اینجا ما زیاد ولادیمیر داریم😂

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.