پارت بیست و یکم

زمان ارسال : ۲۳۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

عمه لعیا موهای زرد رنگش را داخل روسری سفیدش کرد و با مهربانی به طرفمان آمد.


مادرم هنوز با لجالت کودکانه ای سرش را گرم آش کرده بود، عمه با صدای گرم و مهربان گفت:


-زن داداش سلام، تحویل نمی گیری این غریبه رو؟


...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.