ماه زخمی به قلم روژان کاردان
پارت سی و یکم
زمان ارسال : ۱۹۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
با اعصابی خراب به سمت زندان رفتم. اما با شنیدن خبر رضایتی که به شیوا دادن خیلی خوشحال شدم، ولی این خوشحالی هم فقط برای یک ثانیه بود؛ چون یادم افتاد اونا جون مونس رو گرفتن تا به شیوا رضایت بدن.
فردا صبح باید میومدم دنبال شیوا. یه مرخصی هفت روزه داشت، بعدش باید برمیگشت زندان تا کارای آزادیش انجام بشه. زیاد طول نمیکشید آزاده بشه.
باید با عزیز صحبت میکردم که یا پیش خودمون زندگی ک
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نازگل
10سلام رمان واقعا عالی ولی چرا پارت نمیزارید الان یک ماه