طلسم تارادیس به قلم طیبه حیدرزاده
پارت بیست و چهارم :
آتش کم جان جلوی غار روشن بود. بوی خوش گوشت کبابی گوزن باعث بیداریم شد.
هنوز درد وحشتناکی را در انتهایی شکمم داشتم. رایا لیوانی نوشیدنی داغ جلوی دهانم گرفت.
-تارادیس از این به بعد باید قوی باشی! برای زرکا و فرار از کونارا باید جون داشته باشی. برای فرار از این تقدیررمان فوق به علت ویرایش و بازنویسی غیرفعال شد و تا اتمام ویرایش امکان مطالعه آن وجود ندارد.
اسرا
00عالیه بانو