طلسم تارادیس به قلم طیبه حیدرزاده
پارت بیست و چهارم
زمان ارسال : ۲۷۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
آتش کم جان جلوی غار روشن بود. بوی خوش گوشت کبابی گوزن باعث بیداریم شد.
هنوز درد وحشتناکی را در انتهایی شکمم داشتم. رایا لیوانی نوشیدنی داغ جلوی دهانم گرفت.
-تارادیس از این به بعد باید قوی باشی! برای زرکا و فرار از کونارا باید جون داشته باشی. برای فرار از این تقدیر شومت باید قویتر از هر زن کونارایی بشی!
برشید به هر قیمتی شده می خواد تو و بچه تو اسیرکنه.
مثل نو
رمان فوق به علت ویرایش و بازنویسی غیرفعال شد و تا اتمام ویرایش امکان مطالعه آن وجود ندارد.
اسرا
00عالیه بانو