مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت سی و ششم
زمان ارسال : ۲۲۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 18 دقیقه
ستاره گریه میکرد! پر روسریاش را روی دهانش گرفته بود و یک بند اشک میریخت. آنقدر که دات حوصلهی فرهاد را سر میبُرد! سهیل روی پلهی آهنین گوشهی حیاط نشسته بود و ناخنش را میجویید. استرس باعث شده بود تنش کمی یخ ببندد و مدام از خود میپرسید آیا کار ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مهدخت
00عالی