پارت بیست و یکم :


جسمم مرا به باغ رز سفید برشید راهنمایی می کرد. باغ درنیمه شب شبیه رویای خواب آلودی برای به دام انداختن دخترکان خام دست بود.

اشکهایم در پشت پلکهایم جمع شده و لحظه ای به استخر رنگین وسط باغ چشم دوختم. من نمی خواستم مرگی دردناک و دیوگونه را تجربه کنم؛ اما می توانستم نوع

رمان فوق به علت ویرایش و بازنویسی غیرفعال شد و تا اتمام ویرایش امکان مطالعه آن وجود ندارد.

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۵۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    01

    بعدش چی؟ممنون عالیه

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.