پارت بیست و یکم

زمان ارسال : ۳۰۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه


جسمم مرا به باغ رز سفید برشید راهنمایی می کرد. باغ درنیمه شب شبیه رویای خواب آلودی برای به دام انداختن دخترکان خام دست بود.

اشکهایم در پشت پلکهایم جمع شده و لحظه ای به استخر رنگین وسط باغ چشم دوختم. من نمی خواستم مرگی دردناک و دیوگونه را تجربه کنم؛ اما می توانستم نوع مرگ خودم را انتخاب کنم.

اولین قدم را برداشتم تا به درون استخر زلال پر از نیلوفرهای زیبا بروم که دستی با

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    01

    بعدش چی؟ممنون عالیه

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.