پارت صد و سی

زمان ارسال : ۴۶ روز پیش

ممد با یه لبخند ضایع‌تر از صائب نزدیکم اومد.
سرش رو جلو آورد.
- جون، خانومم روم غیرتیه!
نگاه عاقل اندر سفیهی حواله‌ش کردم که راست وایساد.
- بچه‌ها از این به بعد هر کی بد منو بگه، با نیهان طرفه.
ابرویی بالا انداخت و از گوشه چشم نگام کرد.
- فقط چشماش اندازه یه گله گرگ توانایی دریدن داره.
اخمی کردم.
دست روی شونه‌ش گذاشتم و هلش دادم.
- به پا خودت و نَدَرَم.
-

645
145,066 تعداد بازدید
278 تعداد نظر
133 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید