پارت نوزده

زمان ارسال : ۲۸۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه


جلو رویمان مزرعه ای بزرگ از گل یاسمن بود. در انتهای باغ جلوی عمارت بزرگ سفید با ستون های پر از پیچک های امین الدوله متوقف شد.

وقتی از موتور پیاده شدم با دهان باز به استخر بزرگ سفید رنگ خیره شدم.

شبیه قصر پریان در دل جنگلی سیاه و تاریک بود.

مهندس یخی کلاهش را از سرش بیرون آورد و موهای یخیش در دل شب مثل یک ماه درخشید.

منتظر خدم و حشمی بودم که از سوراخ و سنبه

233
26,843 تعداد بازدید
132 تعداد نظر
60 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    کارون آدم یا...عجب

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.