آلام به قلم ریحانه عابدی (یسنا)
پارت پنجاه و سوم
زمان ارسال : ۱۵۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 18 دقیقه
با خارج شدن از خانه ، بی هوا در خانهی آیین باز شد و بیرون امد. انگار منتظر او بود.
- خوبی؟ خیلی زنگ زدم به گوشیت جواب ندادی. دو ساعته این پا اون پا میکنم بیام در بزنم یا نه. آلاء خوبه؟
بدون جوابی به نگرانی های آیین با قفل کردن در رو به گفت :
- بریم پایین یه نخ سیگار بکشیم. شدیدا بهش احتیاج دارم.
- بریم.
- گفتی یکی تیام. حواست هست؟ این سومیشه.
سری تکان داد:
- اخریشم هست.