آلام به قلم ریحانه عابدی (یسنا)
پارت چهل و ششم
زمان ارسال : ۱۷۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 18 دقیقه
فصل سوم: گذشته ی نفرین شده رهایم کن
(راوی)
در ظاهر خونسرد و بی خیال بود اما استرس شنیدن حرفهای مادرجون قلبش را به چنان تپشی انداخته بود که حس میکرد صدای قلبش را همه میشنوند. نمیدانست چرا با تمام اضطرابی که داشت، به حرفهایی که قرار بود بشنود خوشبین بود.در مقابل او آلاء با چهرهای نگران و مضطرب رو به روی مادرجون نشسته بود و نگاهش را از لبهای او جدا نمیکرد. او هم نمیدانست چرا و
سارا
۲۶ ساله 00ممنون نویسنده عزیز