پارت بیست و هشتم

زمان ارسال : ۲۱۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 22 دقیقه

(آلاء)
نگاه‌های تیام حرف داشت. حرفی که من نه می‌توانستم بشنوم و نه می‌خواستم که بشنوم. شاید هم تصور من اشتباه بود. تیام حواسش به همه بود. هیچکس را از قلم نمی‌انداخت و منم مثل تمام اطرافیانش...
مگر من چند بار نگاه عاشق و دلباخته روی خودم دیده بودم؟ حتی ازدواجم با محراب هم نه از سر عشق و عاشقی که به خاطر اصرارهای عمه بود. نه که محراب را دوست نداشتم. او را دوست داشتم اما به عنوان یک پسر

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.