پارت چهارده :


از اتاق مادرم که بیرون آمدم، صدای آقا از پایین می‌آمد.‌ مشغول حرف زدن بود و چیزهایی درباره‌ی کشت و کار می‌گفت.


پاورچین‌پاورچین سراغ دخترها رفتم. گلناز انگار منتظرم باشم، لباس پوشیده از پنجره‌ بیرون را تماشا می‌کرد. مرا که دید ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.