قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت بیست و یکم :
از جا پریدم و سلام کردم. با اخم نگاهم کرد.
- کجا رفته بودی؟
- بیرون بودم خانمجان.
- غیب گفتن رو از مادرت یاد گرفتی! این رو که خودم خبر داشتم.
به زور جلوی خودم را گرفتم که نخندم. گوشم به صداهای آنطرف دیوار بود. کوکب خ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نهال
00ماشالا به شما نویسنده خوش قلم با این ذهن باز.اولین باره اثارتون رو میخونم واقعا لذت میبرم..کاش زودتر باقلمتون اشنا شده بودم