پارت بیست و یکم

زمان ارسال : ۱۶۷ روز پیش

از جا پریدم و سلام کردم. با اخم نگاهم کرد.

- کجا رفته بودی؟

- بیرون بودم خانم‌جان.

- غیب گفتن رو از مادرت یاد گرفتی! این رو که خودم خبر داشتم.

به زور جلوی خودم را گرفتم که نخندم. گوشم به صداهای آن‌طرف دیوار بود. کوکب خ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید