پارت هجده :

فصل چهارم

وقتی سکوت کردم، مامان آخرین قاشق قیمه‌بادمجان خوشمزه را خورده بود. در تمام مدتی که داشتم از خاطرات اولین تجربه‌ی عاشقانه‌ام با شمس حرف می‌زدم، غذا می‌خورد و با دقت گوش می‌کرد. در صورتش هیچ حالتی نبود که بفهمم چه حسی دارد و کمی نگران ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.