قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت هفده :
بیاختیار زخمهای روی زانوهایم را از روی دامن مالیدم. دوباره به سوزش افتاده بود، انگار از تصور زخمی جدید تمام بدنم تیر میکشید. داشتم فکر میکردم شاید راهی بهتر از این پرش وحشتناک پیدا کنم که گفت:
- تپانچهی منو بده.
اسلحه را از جیبم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما