قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت شانزده
زمان ارسال : ۲۷۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 13 دقیقه
صدای گروهبان به گوش رسید.
- حیدرعلی، سه نفر رو وردار برید غار رو بگردید. بقیهتون با من بیاید. میریم طرف ایستگاه.
سریع دو گروه شدند و راه افتادند. وقتی کمی دور شدند زمزمه کردم:
- یه سریشون رفتن طرف ایستگاه. نمیتونیم سوار قط ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
00رمانت بی نظیره فرناز جون ، و دوست دارم تابان با این پسره با هم دیگه جور بشن😍