پارت پانزده

زمان ارسال : ۱۷۷ روز پیش

ذهنم به روزی پر کشید که شمس برای اولین بار از عشقش با من حرف زده بود و پرنده‌ای که قبل از آن از مسافتی دور روی هوا زده بودم. نفس آه‌مانندی کشیدم. یک سایه روی دیوار ته کوچه افتاد و دستم روی ماشه لغزید اما صدای شلیک بلند شد و سربازی که ناله می‌کرد روی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید