پارت چهارده

زمان ارسال : ۱۷۸ روز پیش

محض اطمینان تپانچه‌ام را از کیفم درآوردم و ضامنش را باز کردم و آن را توی جیب دامنم گذاشتم. نفس عمیقی کشیدم و روی اولین پله پا گذاشتم. خورشید پشت لکه‌ابری پنهان شد و باد سردی شروع به وزیدن کرد. وحشتم بیشتر شد. انگار طبیعت هم داشت به من هشدار می‌داد زو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید