قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت پنجم :
مقابلم چندک زد و دستور داد پاهایم را جفت کنم. مچ پاهایم را با آن علف محکم به هم بست و چند بار گره زد. آن طرف علفها نشست و چراغقوه را جلویش روی علفها گذاشت، جوری که نورش به یکی از دیوارههای غار میتابید.
- سرت رو بلند کن ببینم.
به ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سارا
00خوب