پارت ششم

زمان ارسال : ۱۷۹ روز پیش


فصل دوم

بیستم خرداد بود، حدود دوماه‌ونیم قبل. آخرین امتحان را داده بودم و به خانه برگشتم. مامان در بالکن بود و مردی را بدرقه می‌کرد. وقتی نزدیک‌تر شدم او را شناختم و سلام کردم. مباشر املاک بود. جواب سلامم را داد و به مامان گفت:
...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید